بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم
قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت
ملامت من مسکین کسی کند که نداند
که عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت
ز حرص من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده
که چشم سعی ضعیف است بی چراغ هدایت
مرا به دست تو خوشتر هلاک جان گرامی
هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد
فراق روی تو چندین بس است حد جنایت
به هیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن
کجا برم گله از دست پادشاه ولایت
به هیچ صورتی اندر نباشد این همه معنی
به هیچ سورتی اندر نباشد این همه آیت
کمال حسن وجودت به وصف راست نیاید
مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان
هنوز وصف جمالت نمیرسد به نهایت
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد
که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت
امام موسی کاظم(ع):وَجَدتُ عِلمَ الناس فی اَربعٍ:
اَوّلُهاأن تَعرِفَ رَبَّکَ
وَالثّانیةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بکَ
وَالثّالثَةُ أن تَعـرِفَ ماأرادَ مِـنکَ
وَالرّابعَةُ أن تَعرفَ ما َیخرُجُکَ مِن دینِکَ
علومی را که مردم به آن نیاز دارند در چهار چیز یافتم:
اول اینکه خدای خودت را بشناسی.
بشناسی که خداوند با تو چه کار کرده است.
بشناسی که خداوند چه چیزی از تو میخواهد؛ و بشناسی که چه چیزی تو را از دینت خارج میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان
بحارالانوار، ج. ۷۸، ص.۳۲۸
انگار روایت آدمها
شده قصه ی کش - همون نوار ارتجاعی لاستیکی-
کشیده می شوند و کش می آیند و می آیند تا..
رها که شوند-بالاخره تا یه جایی می شود کشیده شوند-
بر میگردند به نقطه اول!
حالا آدمها
این همه رو به جلو جلو..
چه می شود که می بینی : قدیمی ها راست میگن، قدیمیا یه چیزی می دونستن؟
+ البته که مانند چیزهای دیگه این دنیا مطلق نیست!
خواهم که بخندی
تا
خُرد شود
تلخی هرشمّ کنایی
میلاد پیامبر عشق و دوستی
حضرت محمد امین(ص) و
حضرت امام جعفر صادق(ع)
شادباش
مؤمن دوست خداست، یاریش مى رساند و براى او کار مى کند و درباره او جز حق نمى گوید و از غیر او نمى ترسد. (کافى، ج ۲، ص ۱۷۱، ح ۵)
خبرانلاین