دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
قیصر امین پور
روحشون شاد..
*تا حالا چندبار به حرف دلتون گوش دادین؟پشیمون هم شدین؟
سلام فاطمه گلی مهربونم
ممنون که بهم سر می زنی
سلام فرنازجان
خواهش میکنم.سلامت باشه
این نظر برای پست پایینی می باشد:
اینقدر جملات سنگین بودندن که باید رفت و با برف سال آینده بیایم پایین
عی بابا
نفرمایین
سلام بر شما
شب شما بخیر
اوضاع و احوال؟
علیکم سلام
شب شما خوش
خوبین؟
من خوبم.الحمدالله
اشتباه متوجه شدم تهران خداروشکر نیومده سوتی دادم :)))
خواهش میکنم.ممنونم که به یادم بودی
دماوند اومده بود.هنوز تهران خبری نیست
سلام خوبی؟
اونجا هم زلزله اومد؟ :(
سلام عزیزمخوبم
فعلا نیومده
گوش دادم هربارم پشیمون شدم
جانم
به به چه شهری
به حرف دل همیشه نمیشه گوش داد یهو گند میزنه به همه چیز
به به به
امان ازین دل!
شعر قشنگی بود
حرف دل رو نباید همیشه گوش دادفقط در موارد کوچک میشه یه کارایی کرد واسه دل
و الا
قشنگ گند میزنه به زندگی آدم
هعی وای از نماز های صبحی که قضا میشه
بله
اخیییی
به قول همین جناب قیصر:سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
دست خودش نیست اخه
+واقعا
سلام فاطمه گلی مهربونم
روح قیصر امین پور شاد اشعارشونو دوست دارم
ممنون از اطلاعات خوبت آلمان هم منطقه ای داره به اسم جنگل سیاه که به خاطر انبوه درختان این ناحیه این اسم رو روش گذاشتن.
سلامممم فرناز جان
دوست داشتنی هستند.
+چه جالب
ممنون از نگاهت عزیز
شعر بسیار بسیار نغز و دلنشینی بود.. احسنت و دستمریزاد.... کما فی سابق انتخابهاتان حرف ندارد....
به به سلام بر شماخوبین؟
ممنونم از توجه ولطفتون مثل همیشهخوش اومدین