غزل غزل




آن را که جای نیست همه شهر جای اوست

درویش هر کجا که شب آید سرای اوست

بی‌خانمان که هیچ ندارد به جز خدای

او را گدا مگوی که سلطان گدای اوست

مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست

چندانکه می‌رود همه ملک خدای اوست

آن کز توانگری و بزرگی و خواجگی

بیگانه شد به هر که رسد آشنای اوست

کوتاه دیدگان همه راحت، طلب کنند

عارف بلا، که راحت او در بلای اوست

عاشق که بر مشاهدهٔ دوست دست یافت

در هر چه بعد از آن نگرد اژدهای اوست

بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست

این پنج روزه عمر که مرگ از قفای اوست

هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد

گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست

از دست دوست هر چه ستانی شکر بود

سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست

 

بخون و بیین


امام سجاد(ع):

همانا معرفت و کمال دین مسلمان در گرو رها کردن سخنان و حرف‌هایی است که به حالش ‏سودی ندارد.

همچنین از ریاء و خودنمایی دوری جستن و در برابر مشکلات زندگی بردبار و شکیبا بودن و نیز دارای اخلاق ‏پسندیده و نیک سیرت بودن است.‏

- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 2، ص 129، ح 11.

 تبیان



نظرات 7 + ارسال نظر
ساحل آرام دوشنبه 21 فروردین 1396 ساعت 22:30 http://sahelearam5.mihanblog.com

سلام
خوبی عزیزم؟

سلام بر ساحل عزیز
خوبمشکر.خودت خوبی؟

حسن شنبه 19 فروردین 1396 ساعت 16:12

ممنون

شبنم پنج‌شنبه 17 فروردین 1396 ساعت 16:37

احوالات فاطمه گلی خانوم؟:))

به به به شبنم خانومشکر خدا خوبم
شما خوبی؟
همیشه خوب باشی

فاطمه پنج‌شنبه 17 فروردین 1396 ساعت 10:08

چه گلیمایی

واقعا
خیلی قشنگن

یک خبرنگار سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 19:06 http://soozhenegar.blogfa.com/

به به ... :)
از این شعر و از این حدیث ...

روز و روزگار خوش ...
و سلام ...
...

به به سلام عزیزاحوال؟
ایام شما به کام

ممنونم از توجهت

سما سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 00:00

سلام
شعر عالی درجه یک
حدیث عالی تر
مرسی از اینهمه انتخاب خوب:)

سلام
ممنون از محبتت.لطف داری عزیز

ساحل آرام دوشنبه 14 فروردین 1396 ساعت 01:17 http://sahelearam5.mihanblog.com

پستت مثل همیشه عالی بود

عی جان

ممنونم عزیز.ممنون از نگاهت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد